راستی هیچ میدانی من در غیبت پر سوال تو.
چقدر ترانه سرودم.
چقدر ستاره نشاندم.
چقدر نامه نوشتم .
که حتی یکی خط ساده هم به مقصد نرسید ؟!
رسید، اما وقتی.
که دیگر هیچ کسی در خاموشی خانه.
خواب بازآمدن مسافر خویش را نمیدید .
حالا دیگر دیر است .
من نام کوچههای بسیاری را از یاد بردهام
نشانی خانههای بسیاری را از یاد بردهام .
و اسامی آسان نزدیکترین کسان دریا را.
راستی آیا به همین دلیل ساده نیست .
که دیگر هیچ نامهای به مقصد نمیرسد.
درست است که کلمه به سکوت و
کارد به استخوانم رسیده است ،
اما هرگز .
هیچ دقیقهی دوری
به دریا دشنام ندادهام
من.
فقط میبخشم.
اما فراموش نمیکنم.
کم نیستند شادیها .
حتی اگر بزرگ نباشند .
آنقدر دست نیافتنی نیستند.
که تو عمریست .
کز کردهای گوشه جهان.
و بر آسمان چوبخط میکشی به انتظار
حبس ابد هم حتی، پایان دارد.
پایانی بزرگ و طولانی .
بعد از تو.
شبهای طولانی بسیاری.
روزهای طولانی بسیاری.
شب و روزهای طولانی بسیاری.
بی اسم تو مُردم
من بیدرخت، بیدریا، بیخواب، بیخانه
من بیکفن، بیکلمه، بیکبریای تو مُردم .
آیا اشتباه از ما بود.
که نفهمیدیم بعد از تو.
دعای دریا را با کدام زبان بریده
باید خواند ؟
بعد از تو دیگر هیچ شمایی شبیه شما نیامد .
اگر مُردهای، بیا و مرا ببر ،
و اگر زندهای هنوز،
لااقل خطی، خبری، خوابی، خیالی . بیانصاف !
سید علی صالحی
درباره این سایت