دیگر نه دلی مانده برایم نه دلیلی
من سرخی جا مانده ام از خوردن سیلی .
من ماهی افتاده به دامان کویرم
در آب نیندازم و بگذار بمیرم .
من شاخه گل سرخم و هر کس بغلم کرد
تیغم که فرو در بدنش رفت ولم کرد. .
هر شادی ناگاه دلم راه به غم داشت
از باقی دل ها دل من آه. چه کم داشت؟
هشدار! اگر عشق تو هم عشق پلنگ است .
من ماهم و دیدار من از دور قشنگ است.
مه زاد رازی
درباره این سایت